English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1045 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
pareto criterion U ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
modifies U بهتر کردن
ameliorate U بهتر کردن
modify U بهتر کردن
ameliorated U بهتر کردن
ameliorates U بهتر کردن
ameliorating U بهتر کردن
modifying U بهتر کردن
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
modification U بهتر کردن مدل
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
serviceability criteria U وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
inverse U تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
hartley U بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
active status U وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
raced U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
races U وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
statement of service U خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
improve U بهتر کردن اصلاح کردن
improving U بهتر کردن اصلاح کردن
improves U بهتر کردن اصلاح کردن
improved U بهتر کردن اصلاح کردن
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
transparently U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
devices U یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device U یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
add insult to the injury <idiom> U [بدتر کردن یک وضعیت نامناسب]
develops U توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
develop U توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
overlapped U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
readiness condition U وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
better U بهتر
so much the better for me U بهتر من
better than U بهتر از
the more better the best U بهتر
so much the better U چه بهتر
all the better U چه بهتر
meliorative U بهتر شونده
above rubies U بهتر از یاقوت
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
to change to the better U بهتر شدن
ameliorative U بهتر شونده
ameliorator U بهتر کننده
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
cote U بهتر بودن از
meliorate U بهتر شدن
amelioration U بهتر شدن
So much the better. U دیگه بهتر
on the mend <idiom> U بهتر شدن
preferably U بطور بهتر
the best of all U از همه بهتر
defense readiness condition U وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
he works better U او بهتر کار میکند
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
out act U بهتر انجام دادن از
outplay U بازی بهتر از حریف
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
the better plan is to U بهتر این است که .....
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
it was no better U هیچ بهتر نبود
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
Better do it than wish it done. <proverb> U شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
Better late than never! <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Are you feeling any better? U آیا حال شما کمی بهتر است؟
Do you have a room with a better view? U آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
Better late than never. <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
adjustments U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
He is the best physician as physicians go. U نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
go-getter <idiom> U شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
carbonet hardness U درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
You're improving. <idiom> U دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
sight window U بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
adjust U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
lagged U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lags U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
multipass overlap U سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
letter quality printing U چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
attitudes U وضعیت
phase U وضعیت
phased U وضعیت
phases U وضعیت
situations U وضعیت
state U وضعیت
quality U وضعیت
attitude U وضعیت
qualities U وضعیت
attack condition , alfa U وضعیت تک
fates U وضعیت
fate U وضعیت
status U وضعیت
condition U وضعیت
position U وضعیت
estate U وضعیت
stating U وضعیت
manner U وضعیت
estates U وضعیت
state- U وضعیت
states U وضعیت
stated U وضعیت
situation U وضعیت
positioned U وضعیت
attack conditon , bravo U وضعیت تک
every cloud has a silver lining <idiom> U [خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
condition code U رمز وضعیت
state of alert U وضعیت هوشیاری
statement U صورت وضعیت
statements U صورت وضعیت
statement U بیان وضعیت
summary U خلاصه وضعیت
state of alert U وضعیت امادگی
status board U تابلوی وضعیت
stationary state U وضعیت سکون
status board U تابلو وضعیت
statements U بیان وضعیت
configuration U وضعیت یا موقعیت
cindition code U رمز وضعیت
configurations U وضعیت یا موقعیت
status report U گزارش وضعیت
as it is U با وضعیت کنونی
prone position U وضعیت درازکش
state stress U وضعیت تنش
starting position U وضعیت صفر
cases U وضعیت موقعیت
central position U وضعیت مرکزی
status register U ثبات وضعیت
state vector U بردار وضعیت
problem state U وضعیت مسئله
stand alone U وضعیت یکتا
control status U وضعیت کنترلی
command mode U وضعیت دستوری
axial position U وضعیت محوری
qualification U وضعیت شرایط
personnel status U وضعیت پرسنلی
supervisor state U وضعیت نظارت
summaries U خلاصه وضعیت
sea state U وضعیت دریا
states U وضعیت چیزی
stating U وضعیت چیزی
advice of fate U اعلام وضعیت
device status U وضعیت دستگاه
ideal position U وضعیت ایده ال
idle position U وضعیت ساکن
sitting position U وضعیت نشسته
steady state U وضعیت پایدار
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2تعریف فونتیک چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com